۵/۰۲/۱۳۹۲

برابرم با هیچ کس
یک احساسِ پر از دردم ، اما نه مشترک
میان همه اختلاافات طبقاتی ، من تضاد نیستم
حقی که قانون را کور کرده ام
ویا فریادم ، فلک را کر کرده ام
بر می گردم ، ردِ پاهای خسته ای را می بینم
پس هستم
روبروی تصویرم
سایه ای به بلندای یک شب خیره
من هیچ کسم
شبیه اتفاقی که گاهی ، نه ........برای همیشه ،افتاده ام
حادثه ای که اتفاقا عمد بود
هم جنس ِ بازی ، نه .........همجنس بازی بی هوییتم
یا که فرزند یک مهاجر در این سرزمین
دربه درم
من همه حقوق گم شده یک بشرم

هیچ نظری موجود نیست: