نه کتاب قانونی
نه تفهیم اتهامی
نه حتی
فرصتی برای دفاع .
وقتی
خیابان صحن دادگاه شد.
و مجرمین؟
مردمی خسته
از
بی عدالتی،تبعیض،نبود آزادی
که جرمشان
فریاد سکوتشان
وحکم شان
زندان،شگنجه،تجاوز و.....
و خون این ندا بر زمین جاری گشت
اما
دیگر
این فریاد سکوت نشد
ونسیم
ندای طوفان سرداد
و پایان
آغاز شد
مشتها گره
ولباس خونین برادر
پرچم
و فریاد خشم مردم سرود
آن گاه
دیوارها فرو ریختند
حصارها در هم شکستند
وشعله های آتش پرزبانه
وخیابان
بار دگر
صحن دادگاه گشت!!