۹/۲۹/۱۳۸۸

انتقام


نه میزی

نه کتاب قانونی

نه تفهیم اتهامی

نه حتی

فرصتی برای دفاع .

وقتی

خیابان صحن دادگاه شد.

و مجرمین؟

مردمی خسته

از

بی عدالتی،تبعیض،نبود آزادی

که جرمشان

فریاد سکوتشان

وحکم شان

زندان،شگنجه،تجاوز و.....

و خون این ندا بر زمین جاری گشت

اما

دیگر

این فریاد سکوت نشد

ونسیم

ندای طوفان سرداد

و پایان

آغاز شد

مشتها گره

ولباس خونین برادر

پرچم

و فریاد خشم مردم سرود

آن گاه

دیوارها فرو ریختند

حصارها در هم شکستند

وشعله های آتش پرزبانه

وخیابان

بار دگر
صحن دادگاه گشت!!