۵/۰۹/۱۳۹۲

شاید بهتر آن بود
می ایستادم
روی همان پایه ای که تو از آن افتادی
هنگام سقوطم
از آن بلندایی که تو به آن ایستادی
گند خورد
به حال و روزم ، بد جور غریبم
پشت پنجره ای بسته به تماشای باران ایستادم
و غبطه ، تنها خوراک این روزهایم
حتی به این کرمهای باغچه
که شخم می زنند زندگی را
به شوق باران

هیچ نظری موجود نیست: