۶/۰۲/۱۳۸۸

ندا




سکوت را می شکند
سفیر مرگ
تنها !
با فشار انگشتی
وسپس
رها شدن گلوله ای از بند.

سکوت را می شکند
ندایی سبز
همراه موج سکوت
نمیر!نمیر!
مقاومت کن!

گلوله آرام گرفت
در دل خسته ندا.
و آن گاه
آواز چشمهایش
تمنای زندگی سرود
وسکوت مانده درگلویش
خونی خروشان شد
بر سنگ فرش خیابان
که موجی شد
در دل همه ی عاشقان
و
ندایی شد
در سراسر جهان
بنام
آزادی