۸/۰۴/۱۳۸۴

پیجیده در هم



یکی از همین شبها تقریبا همه خانواده شام منزل پدری که عمرش را به شما داده مهمان بودیم تقریبا جای سوزن انداختن هم پیدا نمی شد بصورتی که همه گیپ تاگیپ هم نشسته بودند و هر کس از جایی یا چیزی سخن می گفت که اگر کسی خدای ناکرده به این جو عادت نداشت مطمئن باشید که سرسام میگرفت اما از آنجایی که این وضع برای ما تقریبا یک امر عادی بشمار میرود واگر غیر از این می بود شاید عجیب بنظر میرسید. بیک مرتبه سخنی نظر جمع را بخودجلب کرد بصورتی که شاید برای چند صدم ثانیه سکوت خاصی بر جو غلبه نمود البته سکوتی همراه با معنی. واما آن سخن.بدین صورت بود که مهین زن غلام اصغرآقا که دخترعموی پدر مرحومم میباشند به خواهر کوچکم خبر رساندند که از اراک پیغام آوردندزمین پدریمان که از پدر بزرگ مادریشان به ارث رسیده بود به علت این وآن چندین برابر گردیده است...همین امر باعث شد که با وسیله های گوناگون همه به ضرب و تقسیم روی آورند والبته خوش بحال آنانی بود که از ضرب وتقسیم سر در آوردند وسریع همه را از دل نگرانی خارج نمودند تا سهم هر یک مشخص گردد. البته تا اینجای قضایا همه چیز بخوبی و خوشی گذشت ویا لااقل این بود که برای دقایقی همه با سهمی که گیرشان آمده بود خوش بودند والبته دعا وصلواتی بود که به خیرات پدر مرحوم وخانواده اش فرستاده می شد. اما پس از کمی صحبت و تلفن به وراث دیگر مشخص شد که این موضوع تا عملی شدن فاصله ای بس عمیق وجود دارد که امروز با وجود مردن وارثین اصلی و دربدر شدن وراث جدید در کشورهای گوناگون مشکلات بسیاری است که ارزشی برای دنبال کردن ندارد و اینکه اگر لقایش را به بقایش ببخشن بهتر است والبته آنوقت بود که صدا ها بگوش می رسید که اگر آن مرحوم چنین وچنان می کرد چه خوب می شد؟

پیچیده
جه در هم
دیروز و امروزمان
بودنها و نبودنهایمان

شدند کلافی سر در گم
کردنها و نکردنهایمان
ربودند
همه لحظه های امروزمان

از دست رفت و غروب شد خورشید بودن
بدون هیچ حاصل
برای بر جای گذاشتن

صبح فردا که او آید
کتاب ما
مانده بی خط

چه بی حاصل
از این بودن
از آن همه لحظه عبور کردن
ابلیس ندانستن
بر جای گذاشتن

بپا خیزید ای نسل سوخته
ای مانده در نقطه ای صفر
کنید روشن
کنید خوانا
آن دست خط مانده
از کتاب دیروز مان
برای نسلی که میآید
برای نسلی که می خواند

باید که بر چید
آن کارهای مانده
برای هموار کردن
باقی آن راهی که مانده
برای پایان دادن
برای پیچیدن درهم
برای معنای بودن
برای ماندن
در کنار هم
یکی شدن
برای ساختن فردا
برای نسلی که می آید