۵/۰۹/۱۳۹۲

خواهی دید
در امتداد رود
کنار صخره هایی که ایستادند امواج را
در حوضچه ای آبی و ذلال
محل استراحت ماهیانی خسته ،از راهی طولانی
نگاه کن ،از فاصله ها هم پیدا است
شکافی که نور را تا آسمان فریاد می کشد
روبروی تمامی منیٌتهای مغرور ، که زمینی را چنگ انداخته اند در ریشه های خویش
و ، میان این هیا هو
آرام ، ارام سبز می شود ،در سینه سخترین صخره راه
درست مقابل دیدگان حیرت زده شب ،که می رقصد نسیمی را
بر پروانه هایی که پیله دریده اند امید را
برای آغازی دوباره

هیچ نظری موجود نیست: