۱۱/۱۰/۱۳۸۷

روزه آفتابی


یه روزه قشنگ و آفتابی
از خواب پاشدم
دیدم
عاشق شدم
قرار شد
باهم بمونیم
عشقمونو با همدیگه تقسیم بکنیم
اما
یه روز ه قشنگ و آفتابی
وقتی که
از خواب پاشدم
دیدم
تنها شدم
تنهای تنهای تنها
اون منو گذاشت و رفت
گفتم به خودم
دیگه عاشق نمی شم
تا اینجوری تنها بمونم
دیگه به کسی دل نمی دم
دستمو تو دست هیچ کس نمی دم
اما
یه روز قشنگ و آفتابی
از خواب پا شدم
دیدم
که
عاشق شدم

۱۱/۰۵/۱۳۸۷

اوباما



وقتی قراره تصمیم
اراده ملتی بشه

یاکه اساس
انسان و انسانییت باشه

وقتی دیگه
قرار نیست فرقی بین انسانها باقی بمونه
مذهب و نژاد
ملییت
رنگ و جنسییت
هیچکدوم
تاثیری روی انسان و انسانییت نداشته باشه

وقتی قراره
دمکراسی مفهوم بگیره
سکولاریسم معنایی بده
و
جمهوری شکل بگیره

اوباما رئیس "کاخ سفید" می شه

۱۰/۲۱/۱۳۸۷

فلسطین


اسیرم
در چنگال ـ بغض و کینه
در پی انتقام ـ برادانم.
اسیرم
در ناباوری ها
از صلح
از باهم بودن
در کنار هم زیستن
که می توان
زنده بود
زندگی آموخت
می توان عاشق بودن شد.
اسیرم
چون گروکانی
برای معامله
بدست آوردن ـ امتیازی
اسیرم
چون قربانی
برای گشته شدن
خون دادن
یا خون ریختن
اسیرم
چون عروسکی در دست
برای تزئین ویترینهای خاک گرفته عرب و عجم
برای این و آن
برای معامله شدن
گرفتن،یا دادن امتیاز
اسیرم
چون
شماره اسبی در میدان
مچاله شدن در دستان این و آن
اسیرم
چون فلسطین