۸/۱۸/۱۳۸۷

هرگز


با شستن لکه های خون
هرگز
ننگش از بین نمی ره
با گذشت زمان
حقیقت که

مدفون نمی شه

با بیل وکلنگ و لودر
شاید بشه
جنایت را چالش کرد
اما
از ذهن تاریخ که
هرگز
بیرون نمی ره

می شه
لباس جمهوری
بر تن هر دیکتاتوری دید
این که
توهینی به خودشه
به شعور آدمی که
توهین نمی شه

سهم من


در قمار زندگی
باختم!
هنگام بودن
یا نبودن
میان این فریبستان
غلطیدم.

چشم گشودن
دیدن دو رویی ها
شد، سهم من
از این بودن.

میان حسرت و داشتن
سهم من
حسرت شد!
میان عشق و کینه
سهم من
کینه بود.

وقت تقسیم کردنها
دادن دستمزدها
سهم من
آخر شد.