۷/۰۶/۱۳۹۰
هنوز
نوازشهای مادرم را
شانه نکرده بودم
موهایم اسیر مشتهای کورش شد
و طعم بوسه هایی که زیر خرمنها سیلی مدفون
خاله بازی ام
مُرد
و می آموختم
شوهرم را
خنده هایم
را ربود،دردها
عروسکم را شکستن
و
نوزادي
در دامانم
اما
امروز
می خندم
کودکی ام را جشن
خواهم گرفت
با
پسر همسایه
چشم خواهم گذاشت
تااو
پیدایم کند
می دوم
تا او
مرا در آغوش کشد
می گریم
تا
خندهایم را بیابد
سر بر شانه هایش
می گذارم
تا
نوازشم را شانه کند
امروز
کودکی ام را
چشن خواهم گرفت
با
پسر همسایه
۶/۳۱/۱۳۹۰
۶/۲۹/۱۳۹۰
۶/۲۷/۱۳۹۰
۶/۲۵/۱۳۹۰
۶/۲۴/۱۳۹۰
۶/۲۱/۱۳۹۰
۶/۱۴/۱۳۹۰
۶/۱۲/۱۳۹۰
دوباره برخیزید
سکوت را می شکنند ،نعره شیران
گوسفندان را شیر
خورشید،به آتش می کشد
آفتاب ،کشف حجاب
بزیر می کشد،چادر سیاه شب را
نسیم می رقصد ، دوباره
صلح را
در چمن زار های سبز وطن
و
سکون جاری می شود
در رگهای زندگی
شادی جشن می گیرد آزادی را
و
گرگان ،بیدار می نشینند ،در فاضلاب شهر
به دور هم
دوباره ،برخیزید
سکوت را می شکنند ،نعره شیران
گوسفندان را شیر
خورشید،به آتش می کشد
آفتاب ،کشف حجاب
بزیر می کشد،چادر سیاه شب را
نسیم می رقصد ، دوباره
صلح را
در چمن زار های سبز وطن
و
سکون جاری می شود
در رگهای زندگی
شادی جشن می گیرد آزادی را
و
گرگان ،بیدار می نشینند ،در فاضلاب شهر
به دور هم
دوباره ،برخیزید
می شنوم
اشكهایی که می گریند
می سرایند عشق را
منتظری که درد می کشد،انتظار را
نه آن دور دستها
شاید
همین نزدیکی
پشتِ این دیوارِ یخی
هر روز،هر لحظه ، می خوانم نگاهش را
اما
صدایم می زنند ،وطنم ،مردمم
اسیرم،اسیر باورها
منتظر نمان، نازنين
می ماند ، می دانم،
می گرید ،فریاد را
می شنوم ،
امواجی که می آیند
بهار را
سبز کنند، زمین را
دیر نیست
ویران شدنِ حصار ها
آغوش گرفتند ، بوسیدند
نازنينم
فردا
دور نیست ،
اشكهایی که می گریند
می سرایند عشق را
منتظری که درد می کشد،انتظار را
نه آن دور دستها
شاید
همین نزدیکی
پشتِ این دیوارِ یخی
هر روز،هر لحظه ، می خوانم نگاهش را
اما
صدایم می زنند ،وطنم ،مردمم
اسیرم،اسیر باورها
منتظر نمان، نازنين
می ماند ، می دانم،
می گرید ،فریاد را
می شنوم ،
امواجی که می آیند
بهار را
سبز کنند، زمین را
دیر نیست
ویران شدنِ حصار ها
آغوش گرفتند ، بوسیدند
نازنينم
فردا
دور نیست ،
اشتراک در:
پستها (Atom)