۵/۰۶/۱۳۹۲

از ثانیه ها سکوت، بارور شد
ابرهای بی بارانی که باریدند
کویری ترین لحظه های ، بی کسی را
وقتی ،مترسکها
گلهای آفتاب گردان را می گرداندند بسوی خویش
تنها
تیغ گل سرخی خار می شد در کورترین چشمها
پس چرا شور مي زند هنوز هم، رود هاي دشت را
وقتی
باد های موسمی هدیه مي آورند ابرها را
برای بهار

هیچ نظری موجود نیست: