۲/۲۴/۱۳۸۷

رها


من ندانسته
به آن شهر سفر کردم
زلف یار دیدم
و از خود گذر کردم

چه کردم
که با خود اینچنین کردم؟
آن شد
که بر یار نظر کردم

می اش خوردم
و بر خود نظر کردم
گذر کردم، چه بودم؟
چه ها کردم؟

حال مستم و دیوانه
که عریان کردم
دریدم آن لباس
از تن بدر کردم

خمار شدم
بر میکده، خانه کردم
آواره شدم
آن دم کز خود عبور کردم

شکستم آینه را
در یار نظر کردم
نگاهش کردم
و از جان گذر کردم

شدم بیدار
از خود عبور کردم
عاشق شدم و بر یار نظر کردم

۲/۱۶/۱۳۸۷

توی سرزمین من


توی سرزمین من
پشت چراغ قرمز ایستادن
برای خودش عالمی داره
خانم ها
آقایون
چند شاخه گل بخرید!
سرتو بر میگردونی
شیشه رو کمی پایین می کشی
صدا میکنی
آها ی
دختر؟
انگار دنیارو بهش دادی
با عجله بتو نزدیک می شه
یه دسته گل جلوی صورتت می گیره
دختری رنگ پریده
با لباسی گل گلی و دمپایهای پاره
بهش نگاهی میکنم
میگم
مدرسه نمی ری؟
میگه مدرسه کیلو چنده؟
مادر، پدر چی
اگه دیدیشون سلامو منو بهشون برسون
یه اسکناس بهش می دم
از خوشحالی پر می کشه
باز دوباره داد می زنه
خانم ها
آقایون
چند شاخه گل بخرید
اما انگار کسی صداشو نمی شنفه
یا؟
میگن میون ما آدما
دو جور آدم پیدا می شند
آدمایی که عمری در خوابند و
آدمایی که عمریه خودشونو به خواب میزنند
درست مثله سر زمین من
که انگار همه در خوابند
همه خستند و
منتظر
که شاید
کسی پیدا بشه اونها رو از خواب بیدار کنه
طفلکی ها عادتشون شده
تا کسی بیدارشون کنه
تو سرزمین من
دیگه کسی، کسی رو بیدار نمی کنه
چون
کسی نیست که بیدار باشه
یه عده خوابند و
یه عده هم؟
کسی به کسی کاری نداره
البته
یه عده ای بیدارند
اگر بشه،گفت بیدار
اما دیگه اوناهم کاری به کار کسی ندارن
میگن ماکه وطن نداریم
سرزمینی برای جنگیدنش نداریم
یه عده هم پیدا می شند
دلشون نمی یاد کسی رو از خواب بیدار کنن
به هم که می رسند
آروم حرف میزنند
تا نکنه خدایی نکرده
کسی رو از خواب بیدار کنند
یواش می رن و میان
در و آروم می بندند
سر و صدایی نمی کنند
که مردم خوب بخوابند
یه عده هم نشستند اونور آب
برای خودشون بازی می کنند
می شینند دور هم میتینگ و جلسه راه می ندازند
از بیداری و آزادی مردم دم می زنند
برای خودشون هندونه قاچ می کنند
بهم دیگه تعارف می کنند
اما
بعدش به سرو کله هم می پرند
خسته که شدند
می رن و یه خواب راحت می کنند
برای فرداشون خواب می بینند که چطور بازی کنند
اما برای اون فرقی نداره
که هنوز هم
صداش میاد
خانم ها
آقایون
یه چند شاخه گل بخرید!
توی سرزمین من
دیگه کسی فکر کسی نیست
چراغ قرمز سبز شده
همه از خواب می پرند
با عجله از چراغ عبور میکنند
تا برن و باز بخوابند