۵/۱۳/۱۳۹۲

تا کجا کشیده شده اند، مرزهایی که نتیجه بی حاصلی اند
چون
دخل خالی پدر و گرسنگانی که بی جواب می خوابند
در کشاکش فقر و نیاز به تعصب پاره می کند ، هر دم زنجیری که پای دوچرخه ای می پیچد
در بازیهای بچه گانه ای که بهانه می سازند برای دعوا
میان رویاهای زنی که تنهایی بین ستونهایی از سنگ ، فرزندهای صدق کرده اش را فریاد می کشد
و کودکی پای برهنه ای که به حراج رفته است
به دامان آینده ای روشن!؟
برای نو کیسه گانی که از باز تولید احد روسوایی
به نجاتش شمشیر آغشته به دعا کرده اند
تا با خون بشویند همه گناهان او را!؟

هیچ نظری موجود نیست: