۱۰/۰۹/۱۳۸۳

زنده ام


اینکه موها یم ریختن یا سفید شدند. اینکه روی صورتم چین چورکها نمایان شدن یعنی چی؟ یعنی اینکه پیرم و باید تسلیم روزگار بی وفا بشم؟ اینکه بگم تسلیم شدم و توپیروز. معنی نداره چون اون هسته ای که برای من معنای بودن رو فریاد میکشید نه اون موهای بلند و مشکی بودند نه اون صورت صاف و بی چورک



باورت شده دارو ندارم وگرفتی
جوانی وشادابی روزگارم وگرفتی

آثاروجودت روبر پیشانیم نشوندی
زخمها برجان وقلبم گذاشتی


بدان هستم وهنوز زنده
پس کاری نکردی
بگنج قلبم گوهریست
که ندیدی
رفیق تنهایی وهمدمیست
که ندانی

اشکهایم را ببین
هنوز خشکش نکردی
لبخندم را ببین
که هنوز نربودی

هیچ نظری موجود نیست: