۱۰/۰۹/۱۳۸۳

منتظر



یک عمر در کنارش بود در سختیها و خوشی ها ولی امروز باید بتونه بدونه اون ادامه بده یا میره یا همینجا در کنار اون با یاد اون وبه عشق لحظه های با اون بودن مابقی را سپری خواهد کرد


تنها
در انتهای کوچه ای خلوت
صدای تسبیع وضلوات
تنها آهنگی
که بگوش میرسید

خورشید با غم نظاره میکرد
تو گویی تحملی برای دیدن نداشت
خیره به انتهای کوچه
منتظر
که شاید تنها یکبار دیگر
صدایش
یاکه نگاهش
فثط یکبار
شاید بوسه ای ازلبش

هیچ نظری موجود نیست: