۱۰/۰۵/۱۳۸۳

بیاد تو

صبح را با صداي زنگ تو شروع كردم
صدايي آشنا فرا سوي فاصله ها
مثل روزهاي ديگر
و غروب تو تنها رفتي
هماننده روزهاي ديگر
اما امروز
ديگر صداي زنگي مرا از خواب بيدار نكرد
و ليوان چايت خالي نشد
ومن تنها براي خود سرودم
بياد تو
براي تو
تنها عكسي از تو
با خروارها خاطره
همان نگاه
همان خنده
و باز با همين خنده
روز را آغاز مي كنم
اما بدون تو

هیچ نظری موجود نیست: