۷/۰۹/۱۳۹۱

من وسوسه ذوب شدن یخها را می شنوم
پچ پچ ابرها را ، که آبستن باران شده اند را می شنوم
من زندگی را در نفسهای آن آهوی خسته دیده ام
و فردا را
در چشمهای پر از امید تو است ، که می بینم

هیچ نظری موجود نیست: