۴/۲۷/۱۳۹۰

گفت
بخوان
بنام زندگی
و
آنگاه
خلق شد
تنیدن تار
در کورترین نقطه ذهن
و گور شد
زندگی
زنده ،زنده
چون اجدادم
و
عشق
جنازه ای متعفن
برای ضیافت شام ِ ابلیس
طناب ِعبور انسان
دار بر زندگی
انداخت
جانشین بر حق تصمیم
بی یال و کوپال
تسلیم
در دایره دید
پوسید در عمق جهنم
تارهای ندانستن
اسیر
چهار دیوار سنگی
منجمد؟ نه
چون اجدادم
اسیر ِ آدمکهای سنگی

هیچ نظری موجود نیست: