۹/۲۰/۱۳۹۲

شاید به آخر زمان نزدیک شده ایم!!!؟؟؟
بنگر
که شهر
همه فتنه گرند
 






خجالت نمی کشید!!؟؟
من می کشم
دائم
از خودم ،فرزندم ، زنم ،رفیقم .....
درد ندارید!؟؟
من زیادی دارم
زیادتر از توانم
بیشتراز ظرفیتم
و عبورفصلها تنها دردهایم را تغییر می دهند
درد ندارها!!؟؟
برای من
همه شبها
یلدایند
 




 تاب می خورم
بالا، پایین
چپ ، راست
و می چرخد زمین بدور پاهایم
و زبانی که دراز شده
نفس کم آورده ام
 







چال می کنم
خودم را
گم می شوم
و برای پیدا نشدن
هر روز کپی می کنم
لجظه ها را
 
 
 
 
 به یک جا ختم می شویم
کافی است
عجله ای نکنیم
 
 
 
 تنها
پیری نیست
تو هم
به جانم افتادی
 
 
 
 پناه برده ام
به درد
از زخم زبان دوست
 
 
 
 
 
 

  

هیچ نظری موجود نیست: