گر کند
یادی ز گوشه چشمش مرا
دمی در خاطراتش کند
یاد مرا
گر دهد
حتی جمله ای به عشق من
با نگاهی دهد
پاسخی عشق مرا
گر گشاید
امشب ساقی میکده اش
بنوشم تا سحر می
شود او ساقی مرا
گرببینم قطره ای معرفت زگوشه ای
به بندگی ببرند
این تن و جان مرا
شوم کویری
یادی ز گوشه چشمش مرا
دمی در خاطراتش کند
یاد مرا
گر دهد
حتی جمله ای به عشق من
با نگاهی دهد
پاسخی عشق مرا
گر گشاید
امشب ساقی میکده اش
بنوشم تا سحر می
شود او ساقی مرا
گرببینم قطره ای معرفت زگوشه ای
به بندگی ببرند
این تن و جان مرا
شوم کویری
به آغوش کشم
آن قطره را
تا به آتش کشد
آن قطره را
تا به آتش کشد
این تن و جان مرا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر