تبعید شدم
که عاشق نگردم
اسیر شدم تا که هوشیار نباشم
بگنجی نشستم
که یاری نبینم
چله نشین شدم
تا که مست نگردم
مطربی کردم
بی ساز و آواز
شاعری کردم
که در تنهایی نمیرم
مجنون و دلتنگ ز غم هجران
یا رب!
دیوانه نباشم
می خوانم
تا سکوت غم شگنم
خمارم
تا روی پای نباشم
مجرمم
عاشقی شد جرمم
بشکاف این قلبم
که عاشق نباشم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر