۱۲/۰۸/۱۳۸۵

جان من


شاید اگر بگم زیباترین موسیقی عالم برایم شنیدن نفسهای توست بیرا نگفته ام









دست حلقه کن

که نثارت شود این جان من
لب بگذار بر لبم
که برد جان از جان من

چو پروانه بر گلبرکت نشینم
بیاسایم
بنوشم ز شهد وجودت ای جان من

چو منصورخود بر دار کشم
پریشان مکن آتش مکش
بر جان من

جسم بی جانی ام
نیست روحی بر جان من
روشن بنما ز گرمای وجودت

ای جان من
گرفتارم و در دستات اسیر
رهایم کن

جان برون بردی از جان من
گر باختم دار و ندارم در زندگی
زندگی بخشیدی به این رسوا ای جان من




هیچ نظری موجود نیست: