۱۲/۰۸/۱۳۸۵

امید


وقتی با مشقت از قسمت خشک و سر بالایی تند عبور میکردیم شاید تنها کسی که امید داشت این سختی پایانی هم دارد عبدالله رفیقمان بود چون دست کم من که باورم نمی شد که می توان از این سختی عبور کرد



در کلاف سر در گم زندگی
پیچیده شدند
لحظه های زندگیم

بر دشت رنگهای هستی ام
شدند سیاه
تار پود زندگیم

در تلاطم افکار درونم
تنها نقش یار گشت
آرام بخش زندگیم

در ظلمت نگاه یاران
کرده آواز نور امید
در زندگیم

بر بلندای شاخسار حس وجودم
کرد لانه
پرنده ای خسته در زندگیم

بر قله بلند آرزوهایم
کاشته افق بذر شادی
در زندگیم

جانی گرفت ریشه خشک زندگیم
دگر بارسبز کرد باد بهاران
شاخه های خشک زندگیم

شدم بیدار ز آواز بلند باران
دادم نوید
از روزهای خوش زندگیم







هیچ نظری موجود نیست: