۱۲/۰۸/۱۳۸۵

بودن


آمدن ؛بودن؛رفتن؛عشق ؛نفرت؛....همه این مفاهیم شاید کلمه ای بسازند بنام زندگی مثل نوری که از تجمع رنگها پدید می آید






چه حکمی است

تکرار این تکرارها
آمدن وبودن و این رفتن ها

با مشقت بهر لحظه ای بودن
ابلیس مرگ آمدن وبردن ها

خون جگر خوردن بهر سبز کردن
خزان آمدن وزرد کردن ها

هزارا ن جوهر نوشتند

بهر بودن ها
به یک چشم بر هم زدن
کندن ها

با ساقی نشستن
مست کردن
لحظه ای غفلت و جدایی ها

چه حکمی است چرخه بی پایان را؟
نمی دانم!
لیک هستم بهر این بودن ها




هیچ نظری موجود نیست: