۱۰/۲۸/۱۳۹۲

آخرین لحظه ها
جهنمی را که پیاده طی کرده ام
نه در ساختمانی که طبقاتش از سر وکول هم بالا رفته اند تا برجها
پستوی اتاقکی تاریک
پشت صندوق مادر بزرگ که سالهاس کسی سراغش نرفته بود
پیدایش کردم
کودکی را که هیچ کودکی نکرده بود






در آغوشت
به نقدم بکش
 

هیچ نظری موجود نیست: