۸/۲۴/۱۳۹۱

چقدر دور مانده ای
نسیم چشمهایت را احساس نمی کنم
وچقدر طولانی راهی است ،این یک قدم مانده به پایان
سایه هایی که به خاموشی رفته اند،بی تفاوت کنار هم می میرند
همه ثانیه های این سفر را
ولی
به رسم همه خیانتها نمی بینم ، تنها جای دستان تو را
کنار این جسد
و اما

هنوز هم می توانم درد هایم را فراموش کنم
و به گوش سپارم امواج زندگی را
که خروشان به بازی می دهند ثانیه های پیش روی را

هیچ نظری موجود نیست: