دوستِ من
۱۰/۱۹/۱۳۹۰
تو در من بودی
در بیراه ترین نفسها
و كورسوترین نگاه ها
با فانوسی ، تاریک
در جستجوی ردِ پاهایت بر نقشی از تُنگ بلور
پژمردی لحظه هایت را
میان گرد
و
غباری از دود
در گلدانِ روی طاقچه
کنارم
ومن
فرو می رفتم
در باتلاقی از سراب
برای نجاتت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر