۴/۰۴/۱۳۹۰

مرا نبخش






تا بحال آرزوي مرگ مادرت را داشته ای؟
كه زمين دهان باز كرده ببلعدش
آه خداي من
بارها آرزوي مرگش را داشته ام
بجرم خيانت!؟
پرسه زدن در خيابان
تهديدهایش
كتكهايش
و امروز
خود را نمي بخشم
هيچگاه
در اولين فرصت رهايش كردم
دريغ
ازلحظه اي
به حرفهايش اهمييت ندادم
نگاهش نكردم
ودر آغوشش آرام نگرفتم
وتنها با تنفر از او
زندگي كردم!!؟
عاشق نبودم
نمي دانستم
عشق را
اورا
عاشق من
پدر بيمارم
وبرايش
آماده هر كاري
حتي حراج تن خود
آه خداي من
مرا نبخش
آن همه جفا
آن همه بي مهري
بيك عاشق

هیچ نظری موجود نیست: