۴/۰۱/۱۳۹۰

بوف كور



همان روز
که کوران تولد خورشید
را می رقصیدند
وپرندگان
از سوراخ ها به بیرون می خزیدند
دیوارها فرو می ریختند
ولبخندها همه آواز
باورش نشد
فریادی که او را به نامش
عربده کشید
و آتش خشمی که اورا
از درون چشمانی
دید
بلندگو ها
سرود رهایی را نماز خواندند
و دستهایش
اسیر شدن دوباره اش را لبخندی سرد زد
حتی
صدای بسته شدن سلول
بیدارش نکرد
وکوران می رقصیدند
سپاهیان فتح بزرگ
در تدارک
آتش
شگرگزاری
در درگاه نا سپاس
و قربانی به پای بت بزرگ
و او هنوز در توهم
خلق و ضد خلق
و
کوران می رقصیدند
به آهنگ بلندگوها

هیچ نظری موجود نیست: