۲/۱۸/۱۳۸۶

بر بال باد



گفت:فدای سرت که خراب شده تند سالم باشه

جواب داد: آخه نمشه! قول می دم در اولین فرصت درستش کنم

یک ماه گذشت

گفت: کریم آقا تورو به خدا پس کی این خراب شده رو درست میکنی که منم برم سر خونه و زندگیم

جواب داد: فاطمه خانم من که از قصد این کار و نکردم اما باز رو چشم در اولین فرصت

دوماه بعد

گفت: ببین دیگه دارای شورش رو در می یاری

جواب داد:خوب اگه شورش در بیاد میخوای چکار کنی

اصلا" حالا که کار به این حرفها رسید برو هر کاری که از دستت بر می یاد انجام بده

دو ماه بعد در دادگا

قاضی: توخجالت نمیکشی این پیرزن رو این همه اذییت کردی حالا که ده میلیون جریمه شدی درست می شی

جواب داد: فاطمه خانم بخدا ندارم تو که خودت خوب می دونی

گفت: هرچه قدر می تونی بده

جواب داد: من یه تومن بیشتر ندارم

گفت: باشه بده

فردای آن روز وقتی پیرزن خواست خونش رو درست کنه مجبور بود از سمت خونه همسایه این کار رو انجام بده که

جواب شنید:اگر خودت یا کارگرت پاشو تو حریم من بذاره اون وقت.... میدونی!!!؟





عجبم
از دست خلايق اي دوست
ندانستم
كي بر منو كيست دوست

بدستي شاخه اي زيتون
بدستي گل
به دل كينه از من و از تو اي دوست

بر لب
لبخندي بهر فريبت
بدنبا ل فرصتي در كمينست
دوست

ندارد هيچ نشاني بهر خانه دوست
براي لقمه اي
مي برندآبروي دوست

گهي بر بال باد و گهي بر بال دوست
نه بر او نشيند
نه بدنبال تو اي
دوست

شده فانی لحظه هاي مانده برايش
نه به فردايش اميدي
نه به تو

اي دوست

هیچ نظری موجود نیست: