۷/۲۵/۱۳۸۵

مردند همه

اینکه زاهد رو از پوشش لباسش بشناسند یا اینکه به اعتقادادش مبنی بر معتقد بودن به ماورائ وزهد نشینی و دست از این دنیا شستن برای من کمی درکش مشکله . چرا؟ برات میگم. همین چند روز پیش بود که با دوستی صحبت می کردم در باره اینکه چرا شعارهای مدنی با شکست روبرو شد! گفت هر چی می کشیم از مذهب و اینکه این تفکرات مذهبی بود که نگذاشت مدنییت بر جامعه مستولی شود اما وقتی از اون خواستم که بیشتر توضیع بده از مسئله زن گفت تا رفع گرسنگی وستم طبقاتی و هزاران دلیل که مذ هب قادر به حلش نیست خوب حقیقتش را بخوای من هم تحت تاثیر قرار گرفتم . اما همین که پرسیدم راه حل چیه واینکه چطور میشه به ان رسید دیدم او هم میگه فقط من و اندیشه های من است که قادرند انسانها را از اسارت نجات دهند . وقتی پرسیدم چطور پاسخ داد اول با زبان وبعد اگر متوجه نشدند با زور!!!؟ خوب تو به من بگو زاهد به چه کسی گفته می شه .؟اگر نظر منو بخوای تفکری که فقط خودش رو دید بدون اونم برای خودش زاهدی




زاهدان شهر گرفتند

عشق بر دار زدند
میکده ها بستند ومستان آواره شدند

شمعها خاموش

پروانه ها گرد کرم شبتاب شدند
بلبلان حالی دگر
نغمه از دل سر دادند

سرو وچنار خشک
سبزه و گل بی یار شدند
مطربان همه خاموش
ساز و دهل کنار زدند

معشوقان
عشو و ناز ز یاد بردند
عاشقان مجنون

فرهادو آواره شدند

شهر خاموش
مردند همه یا که کافر شدند
عجبم ز روزگار

زاهدان عابد بت خانه شدند


هیچ نظری موجود نیست: