دوستِ من
۲/۰۳/۱۳۹۱
در آخرین ایستگاه
منتظرت می مانم
لحظه ای که دستانت سرما را احساس می کند
و تاریکی شب نگرانت
می ایستم تمامی طول ِ روز را
می آیی ،می دانم که می دانی ایستاده ام
هنوز هم تورا نازنینم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر