۲/۰۳/۱۳۹۱

اینکه تو ، می توانی یا که نه؟......نمی دانم!
چون که من، نمی توانم
شاید چون تو، توانستم نامه هایت را پاره کنم
عکسهایت را هم به آتش کشم.
عشقت را چگونه ،پاره پاره اش کنم؟..یادت را چگونه به آتش کشم؟
... شاید هم، توانستم چون تو عبور کنم ،گذشته ها را
با ثانیه های روبرویم مانده ، چکار کنم؟
می توانم ،چشمهایم را ببندم منکرت شوم
با تتِپته افتادن به هنگام دیدنت ، چکار کنم؟
می روم ،این شهرو یادهایت را
اما
با دلی که کنارت می گذارم ، چکار کنم ؟
با شه گول می زنم ، خودم را
که هوسِ !؟، میگذره!؟
با بهانه هایی که هردم ، شعر می شوند تو را
خودت بگو ، چکار کنم؟ادامه ...

هیچ نظری موجود نیست: