۷/۲۲/۱۳۹۰

بر تو ای پدر!؟ مادر!؟
بشنو......
فریاد کودک بر باد شده
کنار خیابان
گوشه سلول
کنج تنهایی
شاید
لحظه ای شهوت
یا پر کردن
لحظه های تنهایی
با خنده های من
یا شکستن سکوت با هم بودنتان
با گریه هايم
یا بهانه ای برای با هم شدنتان
برای اثبات کردن خود

و سن تکلیف پایان وظیفه
سپاس گویمت؟
سجده ات کنم؟
به پایت افتم؟
و روزی هزار بار شکرت کنم

با فریاد نفرینتان گویم
با خشم، لعنت بر شما می دهم
بر تو
تربیت کننده
حیوانم دیدی
با اشاره ای
بخندم
بایستم
بخوابم .....وبا عاشق شوم
اولین اعتراض
با فریاد هایت لرزه بر اندامم انداختی
اولین مقاومتم
طعم کمربند را
چون
حیوان
در زندانِ
تربیت
مرا در خود کشتی
نفرت ، آموختی
انسان بودم
حال ، عصیانگر
ولگرد
پای برهنه
گم شده
تاوان پس می دهم
تاوان تورا

فردا ، روبروی قاضی
تنها
منم ، محکوم
متهم پرونده
لعنت بر همه شماها
قاضی
اینک مرا دید ه ای
هنگامی که مرا تربیت کردن
کجا بودی؟
کور؟
يا مست؟!
آن هنگام که نفرت آموختم
کجا بودی؟
نا فرمانی آموختم
کجا بودی؟
لعنت بر شما
که باز تنهایم

بدون پدر مادر حتی خدا

هیچ نظری موجود نیست: