۶/۰۲/۱۳۹۰

هشتم
شايد هم
نهم؟يا دهم
اما
خوب مي دانم
هفتم نبود
از همان ثانيه هاي نخستينِ اولين روز
نبودم
فراموش،يا كه هيچ
نمي دانم
انديشه اي تصويري نداشت
يك اتفاق ساده
يك احساس
تنها شروع ام شد
آدم تنها بود!؟
افسرده!
آدم ،كم داشت!؟
زميني!
گشتزاري؟
كه بدر آيد او
آدم!؟
از هر طرف
و من تنها هيچ
خلق شدم
حوايي از او ،براي او
چون زمين و.....
وهيچ سهم من شد
از بودن

هیچ نظری موجود نیست: