۳/۱۵/۱۳۸۶

توبه کردم


توبه کردم
دگر عاشق نباشم
مست نگردم هشیار نباشم

توبه کردم
ذلال و پاک نباشم
نقاب بر چهره زنم یک رنگ نباشم
بت پرستی آئین کنم
دگر عاشق نباشم

توبه کردم
گور باشم
گرو لال بمانم
پشت به خورشید کنم
دگر عاشق نباشم

توبه کردم
زندگی را فدا؛با دروغ هم خانه شوم
پاسدار کینه و دگر عاشق نباشم

توبه کردم
گور شدم
گر و لال ماندم
نشد
دگرعاشق نباشم


۱ نظر:

ناشناس گفت...

درود محمود جان ،

از پا سخت ممنونم ....

راستی دو شعری را که در بخش اظهار نظر نوشته "روایت" برایم گذاشته بودی به دقت خواندم ...
یعنی زرد روی عاشق .....و در ره عشق ...با هر دو خاصه در ره عشق بسیار حال کردم ....
صمیمیت و صداقت از آن آیینه وار جاری بود !!
چرا این دو کار که به گمانم از بهترین نوشته های شماست در صفحه نخست وبلاگت رویت نمی شود !!
به نظرم این کار را بکن ...لااقل تا سروده بهتری بتوانی جاگزین کنی !!
راستی به ام یگو تو با کدامین نوشته یا نوشته های من بیشتر حال میکنی ؟
و کدام به نظرت سست تر و بی ارزش تر هستند ؟

پاسخ روشنت را در این مورد میخواهم !

چشم به راهم مگذار

بدرود

شهاب