۲/۳۰/۱۳۸۸

ای دوست


عجبم از دست خلايق
اي دوست
ندانستم كي بر منو
كيست دوست؟

بدستي شاخه اي زيتون
بدستي گل
به دل كينه از من و
از تو اي دوست

بر لب
لبخندي بهر فريبت
بدنبا ل فرصتي در كمين
ای دوست

ندارد هيچ نشاني
بهر خانه دوست
براي لقمه اي مي برند
آبروي دوست

گهي بر بال باد و گهي بر بال دوست
نه بر او نشيند
نه بدنبال تو آیند
ای دوست

شده اندپوچ لحظه هاي
باقی مانده
نه به فردايش اميدي
نه به تو اي
دوست


هیچ نظری موجود نیست: