۲/۳۰/۱۳۸۸

از عشق گو



باچشم سخن
از دل گوي
خود رها كردي
از عشق گوي

كنون ميكده باز است
از يار گوي
گر به مسجد شدي
از او گوي

همچون شب
عاشق ز روز گوي
چو مجنون شدي
كو يار، يار گوي

با ساقي نشستي
از مي گوي
دگر جاي شدي
لب به دروغ باز گوي

امروز رسيد
چاره امروز گوي
گر به فردا شدي
از آن روز گوي

زين بودن
سخن از زندگي گوي
گر چشم بستي به آن
از گور گوي


هیچ نظری موجود نیست: