۸/۱۷/۱۳۸۹

شعر من

توي اين شهر كثيف
اين قفس تنگ و تاريك
كه نفس كشيدن،
يه معجزه است

توي اين شهر كه آدمهاش همه مردند،
يا
فرقي با مرده ندارند
گفتن شعر براي من،
يه بهانه است
براي زنده بودن ،نفس كشيدن
براي
گذشتن از اين شب،
شكستن اين سكوت و دفن اين ننگ
شعر من
فقط بهانه است

براي فرياد كشيدن
گفتن يه نه خالي
گذشتن از يه خط قرمز
مثل
لخت شدن ميون يه جمع مسخره
توي يه معبد
شعر من
فقط بهانه است

براي پاره كردن يه زنجير؛
يه فرهنگ پوسيده و قديمي
يا
دادن يه فحش آبدار
به يه عوضي ع.....دار
شعر من
فقط يه بهانه است 

هیچ نظری موجود نیست: