۱/۱۵/۱۳۹۰

فرداي ايران


وقتي من و تو ما شديم،
كه ايستاديم،
زير رگبار كلوله
نترسيديم،از زندان و شكنجه.

وقتي من و تو ما شديم،
كه ايستاديم، تا مرز رهايي، تا زنده شدن
به كابوسي براي شب پرستان ، تبديل شدن
و
اميدي براي فرداي ايران، شدن.

وقتي من و تو ما شديم،
كه ايستاديم،
نه چون، طفلي نو پا
كه درختي پر ريشه،
رشد كرديم، ادامه داديم
نه چون جويباركه موجي عظيم
براي فردا
فردايي كه مي سازيم
ما ايستاده ايم
براي فرداي سبز ايران

هیچ نظری موجود نیست: